انقلابیون قبل از انقلاب
اوضاع محله
ریشه های انقلاب اسلامی برعمق وجود مردم ضعیف که مورد ستم قرار گرفته شده بودند واقع شده است آنهایی که رنج تازیانه ارباب های ستمگر را تحمل کرده اند وبیگاری دادن های طولانی را تجربه نموده اند در قبال چند کیسه گندم خودرا بمدت یک سال در اختیار ستم قرار داده اند آنهارا مجبور می کردند تا کشاورزی ارباب یاخان را به نحو شایسته کاشت وداشت وبرداشت کنند وخود سهم ناچیزی از آنرا بردارند آنها که حتی حق داشتن یک گوسفند را نداشتند واگر برای خودش گوسفندی نگه می داشت خان یا ارباب به او اخطار می کرد که حق چراندن اورا در هیچ جا ندارد یعنی همه جا تعلق به خان وارباب دارد پیر مردی می گفت وقتی صحبت از ارباب وشاه می شود عده ای فقط به سراغ هوس رانی آنها می روند در حالیکه این کار نسبت به ایجاد بردگی وگرسنگی وبی اختیاری مردم چیز مهمی نیست ارباب سعی می کرد اقتصاد افراد را زیر نظر داشته باشد ونگذارد کسی از نظر مالی رشد کند ودستش به دهانش برسد پیر مرد می گفت من در آن زمان دعوای طایفه ای کرده بودیم ودر زندان بودم یک نفر ضخمی شده بود ومن متهم بودم در یک سلول انفرادی که سوراخ کوچکی زندانیان قبلی در بین دوسلول ایجاد کرده بودند وسوراخ مارا از تنهایی بیرون می آورد وبا هم سلولی کنار خود با گذاشتن گوش حرف می زدیم یک نفر در آن سلول بود که هر روز گریه می کرد وقتی علت را پرسیدم گفت بی گناهم من یک گاو داشتم که همراه خودم وهمسرم به کنار زمین کشاورزی خودم رفتیم وگاورا در کنار جوی آب بستم گاو چشمش به زمین یونجه می افتد و.حرکت می نماید ومیخ طنابرا از زمین پاره می کند وبه زمین یونجه خودم وکشاورزی خودم می آید نوکر ارباب آمد وجلو همسرم هرچه خواست گفت هرچه به او التماس کردم که مال خودم می باشد گوش نکرد وفقط دستور ارباب را اجرا می کرد مجبور شدم با او در کنار همسرم درگیر شوم واو کشته شد. پیر مرد می گفت آن مرد کشاورز را در محوطه زندان اعدام کردند در حالیکه گاوش از یونجه کشاورزی خودش خورده بود از بیگاری دادن تا چاه قنات آب را تمیز کردن وکاشتن درخت برای ارباب پیر مرد می گفت کشاورز حق کاشتن یک درخت را هم برای خودش ندارد . کدخدا هم برای خود ساز دیگری می زد نایب وپاکار هم جداگانه هزینه های این افراد هم از جیب کشاورز بود یعنی اگر ده گوسفند داشته بودی می بایست حق روغن وشیر وگشگ وپشم وغیر ه را به اربابی بدهی اینها واقعیت داشت از مردم می گرفتند پیر مرد دیگری می گفت حتی از محل خرمن گندم که بر می گشتیم بطرف منزل درون گیوه های مارا هم نگاه می کردند زور وفشار یک مامور پاسگاه هم که جای خود داشت فلک کردن افراد در حضور مامور پاسگاه وارباب کار عادی بود وصله لباس کشاورز بی بهداشتی وبی حمامی وکچلی در بین کشاورزان بیداد می کرد بیماری کوری وتراخم چشم واز ان بد تر چرک زرد جاری شده از گوش افراد وسقط جنین ومردن کودکان بر اثر بی بهداشتی بطوریکه قبر های نوزادان درون قبرستان مشخص بود یادم هست همان روزها فریاد انقلاب شاه وملت در همه جا سایه افکنده بود تمدن بزرگ ایران وشاه وفریاد هر ایرانی یک پیکان همه جا مشاهده می شد همان زمان قمار بازی در سطح وسیع بود عدهای از آنها که کشاورزی نداشتند وبه طهران برای کار می رفتند ودر واقع این افراد بعد از عید می رفتند وتا پاییز کار می کردند از چوب پرده تا کار گری ودست فروشی وقتی بر می گشتند با کفش نوک قیصری وکلاه شاپو وپیراهن ماندی گل قرمز ودستمال ابریشمی گردن یا مچ دست در کوچه وباغ می گشتند ودر محل قبرستان که در وسط آبادی بود کنار هم می نشستند وهر کدام با پنجه بسک وچاقو ضامن دار وپاشنه کش کفش متصل به آن قاپ قمار بالا می رفت عده ای هم دزد بودند موتور های چهار سیلندر ودوسیلندر وغیره فراوان بود وویراژ های آنها .در چنین محیطی انقلابیون فعالیت می کردند تعدادی افراد مشخص در خانه های خود اقدام به بر گزاری هیئت می کردند به اینصورت که هر مدتی خاص پرچم سه گوش با نقش یا حسین (ع) وتصویر شیر یا نوشته نصر ومن الله والفتح القریب بر سر درب حیاط منزلی قرار می گرفت آنها هر روز به مسجد کوچک محل با سقف چوبی می رفتند وهر روز چراغ نفتی لمپای آنرا روشن می کردند وروشن کردن چراغ افتخاری بزرگ برای آنها بود هیچگاه نمی شد که مسجد خالی بماند حتی دزد ها هم جرات دزدی اموال مسجد را نداشتند قرائت قرآن در منازل آنها بر قرار می شد تازه ترین فتوای علمائ آن موقع مطرح می شد در ماه محرم ورمضان هم همین افراد به قم می رفتند ویک روحانی می اوردند با این روستا بزرگ بود ودو مسجد داشت اما گاهی یک روحانی وگاهی دو روحانی می آمد وبرای مردم احکام ومسئله می گفت جالب است بدانید در محرم همه به مسجد می آمدند همان قمار باز ها ودزد ها هم می آمدند تعدادی از آنها در تعزیه هم شرکت می کردند وصدای خوبی هم داشتند هیچ کس مانع آنها نمی شد اما آنها اهل هیئت را مسخره می کردند شخص فعالی را می شناختم که دزد ها به او می گفتند کریم کور کریم رشدار واو می خندید در حالیکه خانه اش در کوچه همان دزد ها بود واو دست از هدایت وراهنمایی نمی کشید پرچم هیئت طرفدار پیدا می کرد وهر روز بر تعداد شرکت کننده اضافه می شد این افراد از هر فرصتی استفاده می کردند یادم هست که چندین روز روحانی به مدرسه اوردند ومعلم ها می ترسیدند که برایشان درد سر شود من خودم نماز خواندن را در همان مدرسه از روحانی که کریم کور آورده بود یاد گرفتم بچه های این افراد هم تفاوت داشتند در مدرسه درسی بود بنام دینی وتعدادی اندک آیه قرآنی در این دینی ها بود وتعدادی حدیث که تمام آنها را خوب می خوانندند وهمین بچه هم در انقلاب شرکت کردند وتعدادی از آنها هم شهید شدند . اهل هیئت مردمی فعال بودند کار کشاورزی می کردند ریش می گذاشتند در مسجد می رفتند جارو به مسجد می زدند به مردم فقیر کمک می کردند سال مالی برای خودشان داشتند اهل هیئت هر گاه روحانی می آوردند هر شب روحانی توسط یکی از آنان دعوت می شد ودر یکی دو شب مهمانی از فرصت استفاده می کرد واموال خود را حلال می کردند یعنی سهم سادات خمس ومتعلقات دیگر ودیون را از اموال خود جدا می کردند وبرای مرجع تقلید خود می فرستادند وبرات یا قبض می گرفتند اگر در محل فقیری بود با اجازه آن مرجع تقلید به او می دادند در غیر اینصورت به قم ارسال می شد چند روز به رفتن روحانی هم توسط نماز گزان جماعت مبلغی پول یا گشگ وروغن وهر چه که هر کس می داد برای حاج آقا می گذاشتند واو هم می رفت در چنین شرایطی انقلابیون فعلیت کردند وجذب نیرو نمودند وارتش دوهزارو پانصد ساله شاهنشاهی را سر نگون کردند نوار های امام خمینی را در هیئت برای هم هیئتی هایشان گذاشتند واعلامیه های امام را پخش می کردند اما امروز او دیگر یارای هیچ کاری را ندارد نمی دانم آیا زیر پوشش کمیته امداد امام خمینی هست یانه حتی بچه های او هم در ادره ای نیستند جز پسر کوچک او که تربیت معلم رفت ومعلم شد آیا او برای پدر مبارزش دفترچه بیمه درمانی گرفته یانه نمی دانم لابد او هم غرق مشگلات است آیا اگر او هم لیسانس داشت یا می توانست برای خودش بسازد باز در همین موقعیت بود چه کسانی بهره بردند رویش ها چه کسانی بودند وچگونه روییده شدند بر کدام ریشه به کدام پایه پیوند خوردند وحاصل این پیوند چه نوع میوه ایست ریزش ها کدامند چه کسانی ریزش کردند آنها که لیسانس ومدرک نداشتند آنها که خودشان را نتوانستند بالا بکشند انقلابی بودند اما سواد نداشتند مدرک نداشتند سختی کشیده بودند .او چنان با آب وتاب ریزش ورویش را می گفت که نگو ونپرس وچنان انقلابی بودن خودش را بیان می کرد که گویی انقلاب به او ومدرکش گره خورده است پیر مرد هم ساکت وآرام فقط می گفت ما به تکلیف عمل کردیم اگر هم مدرک تحصیلی نگرفتیم وپست ومقام نگرفته ایم به واسطه امورات زندگی بوده است او گفت ما قبل از انقلاب انقلابی بوده ایم بعد از انقلاب هم انقلابی هستیم ما مسلمان قبل از انقلاب وبعد از انقلاب هستیم وخواهیم ماند .
نگذارید انقلاب بدست نا اهلان بیفتد نگذارید پیش کسوتان جهاد وشهادت در پیچ وخم گرفتاریها ی روزگار تنها بمانند یک بار هم که شده نگاه گذرایی به وصیت نامه امام خمینی بیندازید نه بخاطر انقلابی بودن نه بخاطر اسلامی بودن نه بخاطر مر جع تقلید بودن نه بخاطر بزرگ مرد تاریخی بودن . بلکه بخاطر انسانیت .بیایید بار دیگر در چنان محیطی مردان بزرگ بسازیم انقلابیون بزرگ بسازیم ودیگران را جذب کنیم بی ادعا بدون طمع ورزی بدون پارتی بازی وحق کشی بدون دروغ گویی وبدون ریا کاری بدون خود خواهی وزیر پا گذاشتن دیگران اگر اینکار را نکنیم هر کس درون لاک خود سر فرو خواهد کرد ودر زرق وبرق دنیا گرفتار خواهد شد وهر کس انجام امورات را به دیگری واگذار خواهد کرد وخود از زیر مسئولیت شانه خالی خواهد کرد وحسرت خواهیم خورد آنگاه ققنوس بالهایش را بهم خواهد سایید تا بسوزد واز خاکسترش ققنوسی دیگر پدید خواهد آمد بیایید نگذارید او بالهایش را بهم بمالد بیایید نگذلرید آتش بیفروزد
نویسنده : شریف
************نظر دهید ادامه دهم یا نه*************